محمدرضا ایازی
جمهوری آذربایجان و ارمنستان چندین دهه است که با یکدیگر در حال درگیر و یا جنگ فیزیکی هستنند وعمده درگیری آنها بیشتر بر سر منطقه قره باغ کوهستانی بوده است. اکنون دوباره با تحریک ترکیه کشور آذربایجان کریدور لاچین را بهانه قرار داده و تنور جنگ را داغ تر کرده است، اما چرا سازمان های بین المللی برای ثبات صلح قدم به جلو نمی گذارند؟!
جنگ اخیر بین ارمنستان و آذربایجان وضعیت موجود در منطقه را که از ۲۶ سال پیش وجود داشت تغییر داده است تغییر فعلی در وضعیت موجود ناشی از تأثیر متقابل سه عامل رقم خورد است: ۱. شکست میانجیگری بین المللی در مناقشه، ۲ .مسابقه تسلیحاتی طرف های درگیری، ۳. تغییر موازنه ژئوپلیتیک ناشی از ترکیه و روسیه.
براین اساس و طبق اظهار نظر کارشناسان بین المللی و تحلیگران حوزه قفقاز؛ در نتیجه مسکو و آنکارا از انفعال بازیگران غربی به ویژه اتحادیه اروپا سود بردند و نفوذ خود را در قفقاز جنوبی گسترش دادند.
اما آنچه که کمتر در این اثنا بیشتر ملموس است عدم ورود کشورها و سازمان های بین اللملی برای مهار جنگ و ایجاد صلح باثبات در این منطقه است که متاسفانه روز به روز هم کم رنگ تر می گردد.
به طوری که از عمده نشانه های صلح در یک منطقه درگیر توسعه جدید همه جانبه است که که این روزها خبری از آن نیست و ظاهرا چاووش صلح علی رغم سپری شدن زمستان همچنان در خواب بسر می برد!
در تعریف کاربرد لغت صلح در ادبیات سیاسی اشاره شده است که صلح بدون شک یکی از اهدافی است که از زمان های بسیار قدیم مردم را از سراسر جهان متحد می کند و اغلب به این سوال منتهی می شود که آیا واقعاً می توان روزی به همزیستی مسالمت آمیز میان مردمان دست یافت و آیا چنین آرزوی شدنی هست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت تا زمانی که مسابقه تسلیحاتی با روش فعلی همچنان در مدار قرار دارد از این نوع درگیری ها بیشتر خواهد بود و زیاده خواهی برخی کشورها نیز در شعله ورشدن آن نقش به سزایی خواهد داشت.
به هر حال، توسعه و صلح ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.درگیریهای خشونتآمیز و جنگ برای مردم، علاوه بر خشونتهای مسلحانه مستقیم و رنجهای فوری، محرومیت از امرار معاش است.
صلح در واقع نقطه مقابل جنگ است با یک تفاوت بزرگ، برای به دست آوردن صلح، حسن نیت ، تعهد و پایبندی به منشور انسانیت لازم است اما برای شروع جنگ کافی است که فقط یک حاکم مستبدبدون توجه به عواقب آن چندین کشور را درگیر کند.
برای برقراری صلح در جهان، تعهد همگان ضروری است. در عمل، اگر صلح را با یک پازل بزرگ مقایسه کنیم، کار هر فردی یک قطعه کوچک خواهد بود.
دلایل مختلفی وجودداردکه می تواند آرامش را محدود کرده و از دستیابی به آن جلوگیری کند. اول از همه اراده «قدرتمندان» است، مثلاً سران کشورها، که اغلب جنگ های مخربی را برای اهداف اقتصادی و یا شخصی به راه می اندازند و مشکلات داخلی کشورشان را نادیده می گیرند که اولویت دارند.
تا زمانی که بخشی از جهان در رفاه مطلق زندگی می کند و قسمت دیگر از گرسنگی می میرد، هرگز صلح برقرار نمی شود. صلح بدون شک بزرگترین خیری است که بشریت می تواند آرزو کند، اما اغلب درگیری ها و جنگ های بین ملتها آن را انکار کرده اند.
و این آورده تاریخ ملت ها در قرن های مختلف است که با تکیه برآن می توان گفت که در گذشته جنگ ابزار اصلی حل و فصل اختلافات بود و اخیراً اکثر ملت ها توانسته اند پس از یک دوره طولانی از صلح نسبی برخوردار شوند.