یادداشت از: طیبه شایان
از نوجوانی آرزو داشتم خبرنگار شوم، وقتی دیپلمم را گرفتم قبل از ورود به دانشگاه وارد عرصه خبر شدم. دوران جوانی بود و هزار آرزو. خدا را شکر می کردم که حداقل به یکی از آرزوهایم رسیده ام. پس از گذراندن دوره های خبرنگاری، وارده عرصه خبر شدم. با آن چه فکر می کردم و در سر داشتم خیلی فرق داشت. نمی خواستم خبرنویس باشم، می خواستم صدای مظلومان و بغض های در گلو خفه شده باشم. می خواستم عدالت را فریاد بزنم و ظالمین و مفسدین را رسوا بکنم.
قبل از ورود به عرصه خبر، خبرنگار را قدرتی بالاتر از رئیس جمهور و دولتمردان می دانستم اما به مرور دریافتم مظلوم تر از خبرنگار نیست، حرف حق بزند دربند است و دروغ بگوید و یا سانسور کند دروغگو محسوب می شود و اعتماد مردم را از دست می دهد، سکوت هم که کند در قاموسش نیست. نفع دنیوی و مادی هم که ندارد و تنها عشق به کار است که یک خبرنگار را به ناکجاباد رهنمون می کند.
علیرغم این همه مشکلات باز من یک خبرنگارم، به خبرنگار بودن خود افتخار می کنم. اگر هزاران بار هم به دنیا بیایم با همه سختی ها و مشکلاتی که سر راهم هست باز خبرنگار خواهم شد.
از مشکلات جامعه، از مظلومیت مردمم، از تبعیض هایی که علیه هموطنانم روا می شود، از ربا و اختلاس و دزدی هایی که می شود خواهم نوشت.
تنها دارایی من قلم و کاغذ است و قلم زدن گاهی اوقات آن قدر دشوار می شود که مستاصل می مانم.
من خبرنگارم، نگارندهی رویدادهای تلخ و گاهی شیرین مردمان این دیار، باشادیشان خندیدهام و با گریهشان گریستهام، غصهشان غم را در چهرهام دوانده و خرد شدن غرورشان، رگ وجدانم را بیرون زده، پایمال شدن حقشان، خونم را به جوش آورده و درد و فقرشان امانم را بریده است.
من یک خبرنگارم از این که خیلی از مواقع نتوانسته ام ذهن آشفته ام را بر روی کاغذ بیاورم روزها کلافه شده ام.
من یک خبرنگارم از این که هر روز خبرهای یاس آور و درماندگی مردمم را می نویسم آزرده خاطر می شوم و آرزو می کنم روزی فرا برسد که دیگر هیچ خبر ناامید کننده ای برای بازتاب آن نداشته باشم.
من یک خبرنگارم و روزی بنام من نامگذاری شده است. روزی که فقط فرصت می کنیم با همکاران دور هم جمع شده و دیداری فارغ از دغدغه های خبر داشته باشیم. روزی که همه مسئولین قول حل مشکلاتشان را می دهند و همه ما میدانیم دروغی بیش نیست همانند سال های متمادی گذشته…..
از ط. شایان