یادداشت از: ط. شایان
دریاچه ارومیه این روزها بدترین روزهای عمر خود را سپری میکند و دیگر نمی توان نام دریاچه بر آن نهاد چرا که تا چشم کار می کند خشکی است و نمک*
خشکی دریاچه ارومیه موضوع تازه ای نیست و سالهاست نمایندگان و کاندیداها و وزرا و روسای جمهوری روی آن مانور کرده اند و از تشنگی آن برای خودشان «چورح آغاجی» درست کرده اند.
دریاچه ارومیه که در روزگاران نه چندان دور برای خود بر و بیایی داشت و محل گردشگران داخلی وخارجی بود الان آخرین نفس های خود را می کشد.
دریاچه می میرد و با مرگ خود زندگی میلیون ها انسان بی گناه و مظلوم را نیز رقم می زند.
دریاچه ارومیه در این روزهای پایانی عمر خود تنهای تنها مانده است و دیگر نای ایستادن ندارد و شورهزاری بیش نیست.
مسئولانی که می گفتند ظرف پنج سال آینده در دریاچه ارومیه میتوانیم شنا کنیم! کجا هستند چرا صدایشان در نمی آید؟
نمیدانم فردا ابزار آقایان نماینده در تبلیغات چه خواهد بود لابد اینبار جلوی طوفان را خواهند گرفت و یا وعده های تو خالی دیگر!
امروز اگر دریاچه ارومیه از نقشه شمالغرب کشور حذف می شود فردا استان هایی بنام آذربایجان هم نخواهیم داشت.
اما مسئولانی که عمدا یا سهوا باعث مرگ دریاچه شده اند بدانند «یاش دا یانار قورو اودونا». طوفان نمک که برخیزد تهران هم در امان نخواهد بود.
این سطح از خشکی دریاچه ارومیه ماحصل سیاستها و اقداماتی است که به اسم احیای دریاچه، زودتر از زمان طبیعی نفسهای آن را به شمار انداخته و روزبهروز تنگتر و بیآب تر می شود و بمانند ققنوسی است که تنها و غریبانه جان می دهد.